
زشت یا زیبا؟

اصلا زشتی و زیبایی فقط به ظاهر آدما و من بستگی داره؟ چرا وقتی من یه کار اشتباهی میکنم یا حالم گرفتست بیشتر حس میکنم که ظاهرم زشته و وقتی که روز خوبی رو دارم میگدرونم حس نمیکنم که زشتم؟
چرا وقتی تو رابطه بودم حس میکردم زیباترم؟ آیا چون یکی بود که منو قانع میکرد که زیبام این حس رو داشتم یا چون که میدیدم انتخاب یکی ام؟ مگه خب نگفتیم که حرفا و انتخاب های یه آدم دیگه ارزش ما رو تعیین نمیکنه؟ پس این فرمولش چطوریه؟
اصلا زشت چیه زیبا چیه؟ زیبا اونیه که تو اکثریت هست، یا زیبا اونیه که تو کمتر جا آدم بهش برمیخوره؟ زیبایی رو آدمای اطراف ما تعیین میکنن؟ اگه نه کی تعیین میکنه؟ ما؟ اعماال؟ ظاهر؟ افراد؟ اعتماد بنفس؟ بلند پروازی؟ دستکاری؟
چی زیباست چی زشته؟ نمیدونم، ولی اینو خوب میدونم که هیچ چیزی نمیتونه زیبای مطلق باشه، چون درک افراد از زیبایی اغلب میتونه متفاوت باشه.(انگار که دونستنم باعث تغییریه..!)
وقتی من به خودم نکاه میکنم بدون در نظر گرفتن نظر خارجی، من کی ام؟ زیبام؟ زشتم؟ خنثی؟ چطوری میتونم بدون ارزش دادن به حرف های آدمای دیگه و عوامل خارجی بفهمم که زیبام یا زشت؟ چه چیزی رو باید برای خودم معیار بذارم تا بفهمم؟
اصلا این موارد اهمیتی داره؟ من خودمو دوست دارم که زیبام یا من زیبام که خودمو دوست دارم؟ هر کدوم از سوال هام پر از سوالای دیگست.
شاید وقتی یک نفر ترکمون میکنه باید از تکه های آینه ای شکسته ی قلبمون سعی کنیم تیکه های خودمونو ببینیم و مجدد عین پازل بچینیم...
اینبار شاد بهتر
روزام داره فعال میگذره از بابتی خوشحالم درمورد این از سمتی ام...؟
از سمتی ام خستم ولی خب مگه این چیزی نیست که خودم خواستم؟ مرحله ی بعدی چیه؟ میخوام فعال باشم، فعال میشم خسته میشم؟ قدم بعدی این فرایند چی میتونه باشه بعد از دربرگرفتن خستگی تن؟
اصلا منی که اینارو میام اینجا مینویسم و سعی بر خودشناسی دارم و سعی بر این دارم که آدم بهتری باشم، چقدر تاثیر داره؟ چقدر من رو از اون یاروی گنده ی موفق، موفق تر میکنه؟
آیا دارم چص میکنم یا استارت تبدیل شدم به بخشی از یک چیز خارق العاده و بزرگم؟
نمیدونم. قراره بدونم؟ نمیدونم.
فعلا